: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: آرشيو يادداشت ها :
بهار من
بهار شد، بهار من برآمده
به روی شاخه درخت بلبلی به رقص و نی در آمده
بخوان بخوان به نغمه ای برای من
که غصه های قلب من به ساز تو سَرآمده
تو ای قشنگ نازنین، تو شادی و منم غمین
بهار شد، بخوان سرود عشق را که سبزه ها درآمده
بلندتر بلندتر، به روی قلب کوچکم بکش نوای چلچله
نهیب زن که لحظه های خستگی و بستگی سَر آمده
بگو به من به سوت سوت سینه ات
که بعد از این زمانه ای جدای از دو دیده ی تر آمده
در این سکوت و بی کسی به دیدنم بیا، بیا
ز صوت شاد و سرکشت در دل من فر آمده
نوشته شده توسط : شاعر: فاطمه ر.